Web Analytics Made Easy - Statcounter

همزمان با سالروز وفات حضرت معصومه (س) عصر شعر «بانوی کرامت» با حضور شاعران آیینی برجسته کشور در فرهنگسرای رسانه برگزار شد. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، همزمان با سالروز وفات حضرت معصومه سلام الله علیها سوگواره عصر شعر «بانوی کرامت» به میزبانی فرهنگسرای رسانه برگزار شد. در این مراسم، شاعران آیینی برتر کشور در سوگ وفات حضرت معصومه شعرخوانی کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هادی جانفدا، قاسم صرافان، محمدعلی بیابانی، سیده فرشته حسینی و فاطمه نانی‌زاد در این جلسه شعرخوانی کردند و اجرای مراسم نیز برعهده وحید قاسمی شاعر نام آشنای کشور بود.

در ابتدای این جلسه هادی جانفدا شعرخوانی کرد. او سروده‌ای را تقدیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کرد.

ای ماه چراغ پشت بامت
خورشید طلوع صبح و شامت

ای تکیه زده به تخت لولاک
غوغای وجود بار عامت

ای کوثر و سلسبیل و زمزم
ته مانده تبرکیِ جامت

ای کعبه یکی ز معتکف‌ها
در خلوت مسجدالحرامت

مقبول، نماز در حریمت
واجب شده حج به احترامت

تعقیب نماز صبح احمد
دیدار تبسم و سلامت

قدر است شبی که با تو طی شد
توحید بیانی از مقامت

در ظل ولایتت ولی بود
ماموم تو می‌شود امامت

هر ناله‌ی توست شقشقیه
هر آه تو نطق بی‌کلامت

شمشیر علی برادرت بود
اما غم و گریه یاورت بود

توصیف تو فوق استعاره
تصویر تو آن سوی نظاره

در جمله پنج تن، نهادی
باقی 4 تن گذاره

احمد تاجت، علی گلوبند
نور حسنین گوشواره

سجاده توست کهکشان‌ها
مهرت روشن‌ترین ستاره

محراب تو هم‌چنان خدایت
مشتاق زیارتت دوباره

ای جمع نبوت و امامت
برخورد دو بحر بی‌کناره

در حشر به غیر تو پیاده
تنها تویی آن میان سواره ...

قرآن، لفظ معانی تو
گویاست به هم زبانی تو

 وحی است کنیز خانه‌زادت
همخانه خطبه‌خوانی تو

مهمان وجود، جمع عالم
بر سفره مهربانی تو

مریم، حوّا، سرایدارت
تا کیست رفیق جانی تو

معصومه‌ی تو گشوده راهی
تا ساحت بی‌کرانی تو

دارد قم و آن حرم نشانی
از مدفن بی‌نشانی تو

پیران طریق عقل و عرفان
حیران تو و جوانی تو

آرام آرام کشته ما را
افتادن ناگهانی تو

سرخ است همیشه گوش تاریخ
از صورت ارغوانی تو

**

جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد؟

نزدیک می‌شوم به تو چیزی نمانده است
قلبم از اشتیاق زیارت بایستد

بانو سلام! کاش زمان با همین سلام
در آستانه‌ی در ساعت بایستد

وَ گردش نگاه تو در بین زائران
روی من –این فتاده به لکنت– بایستد

 بانو اجازه هست که بار گناه من
در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟

در این حرم هزار هزار آیه‌ی عذاب
هم وزن با یک آیه‌ی رحمت بایستد

باید قنوت حاجت بی‌انتهای ما
زیر رواق‌های کرامت بایستد

شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید
طاقت نداشت تا به قیامت بایستد

آن کس که جای فاطمه در قم نشسته است
در روز حشر هم به شفاعت بایستد

تو خواهر امام غریبی و این غزل
با بیت‌‌هایش در صف بیعت بایستد

ما بیت بیت عطر تو را پخش می‌کنم
حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد

این شعر مست تکیه زده بر ضریح تو
مستی که روی پاش به زحمت بایستد

جانفدا سپس غزل دیگری خواند و آن را تقدیم به امام هشتم، علی بن موسی الرضا کرد.

سگ کویت به دست آرد رگ خواب غزالان را
اگر که سرمه چشمش کند خاک خراسان را

چنان احساسی و پاک و لطیف و مهربان هستی
که شاعر می‌کند عشق تو لات چاله میدان را

غبار خاک پایت را نسیم آورد تا تهران
بنا کردند بازار طلای سبزه میدان را

تو آن شاهی که برعکس عرب‌ها با گل لبخند
بدون جنگ و خونریزی گرفتی خاک ایران را

به پر بشکافت نیل مردم دور ضریحت را
خدای طور! موسی کرده‌ای انگار دربان را

قسم خوردی که می‌آیی سه موطن بعد جان دادن
دریغ از بخت! عزراییل هم پس می‌زند جان را

اگر گریان به دیوار حرم تکیه نمی‌دادم
کدامین کوه طاقت داشت این حال پریشان را ؟...

گرفته کفشداری جای کفش انگار پایم را
به این تقدیر پابند توام باقی دوران را...

فاطمه نانی‌زاد دیگر شاعری بود که برای شعرخوانی دعوت شد. او 2 غزل خواند.

شب‌ها میان صحن شما نور می‌وزد
این عطر مادرست که از دور می‌وزد

هر کس که پر گرفت در این سرسرای نور
دورش فرشته می‌وزد و حور می‌وزد

مبهوت می‌شوند تمام مناره‌ها
گویا نسیم صحن تو از طور می‌وزد

در نوحه‌اند اهل زمین، اهل آسمان
باران اشک از همه سو شور می‌وزد

ایوان آینه پُرِ ریحانه می‌شود
عطر گلاب و سدره و کافور می‌وزد

جان تو را کدام غزل بی قرار کرد؟
عطری که از هوای نشابور می‌وزد؟

***

مثل نسیم صبح و سحرگاه می‌رود
هر کس میان صحن حرم، راه می‌رود

از هر چه غصه دارد و غم می‌شود ر‌ها
هر سائلی به خدمت این شاه می‌رود

وقتی فرشته‌های حرم بال می‌زنند
از سینه‌های شعله‌زده آه می‌رود

اینجا بهشت روی زمین فرشته‌هاست
از کوی تو فرشته به اکراه می‌رود

خورشید در طواف حرم، وه، چه دیدنیست
هر شب به پای بوسی آن ماه می‌رود

باب الجواد راه ورودی به قلب توست
حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود

در این جلسه سیده فرشته حسینی نیز شعرخوانی کرد. او 2 غزل خواند که یکی از آنها را به حضرت معصومه (س) و دیگری را به ساحت مقدس امام موسی کاظم تقدیم کرد.

بنای کار تو از ابتدا محبت بود
زمینه برکات و نزول رحمت بود

امام گفته تو معصومه‌ای شهادت داد
که شان و منزلتت هم‌تراز عصمت بود

به جای کوفه دلت راهی خراسان شد
شکوه زینبی تو پر از صلابت بود

چه عارفی که به سینه هزار حکمت داشت
چه عالمی که به صدها فنون مسلط بود

کسی که با غم تو گریه کرد، فاضل شد
کسی که داغ تو در سینه داشت، بهجت بود

شبی به شب حریم تو را که می‌شستم
دلم شبیه گلی پاک و باطرات بود

دلم شکسته شبیه کبوتری زخمی
که دور گنبد تو غافل از جراحت بود

خودت بگو که چه شد روبه‌روی گنبد تو
جواب گفته و ناگفته‌ام اجابت بود

چه می‌شود که بگویند شاعری که منم
نصیبش از کرم تو دعای خیرت بود

و یا شبیه شهیدان پاره پاره بدن
چه می‌شد آه اگر قسمتم شهادت بود

قصیده ختم دعا شد، قصیده ختم به خیر
که نام حضرت معصومه ختم صحبت بود

**

جهان را، بی‌کران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی

تمام مردم ایران سر خوان شما هستند
که هم شیراز، هم قم، هم خراسان را دعا کردی

اثرکرده دعایت در زن آوازه‌خوانی هم
و این یعنی که حتی رو سیاهان را دعا کردی

مبادا آنکه دینی باشد از زنجیر بر دوشت
غل و زنجیر را، دیوار زندان را دعا کردی

به ضرب تازیانه روزه‌ات را باز می‌کردند
تو اما قبل افطارت نگهبان را دعا کردی

در بخشی از این جلسه وحید قاسمی خاطره‌ای از یکی از سفرهایش را به مشهد مقدس و اتفاقی عجیب در این جلسه را تعریف کرد. او بیان داشت: خاطرم هست در حرم امام رضا برنامه داشتیم و صبح در جمع خادمان اجرای مداحی داشتم؛ پروازم ساعت 1 ظهر بود و یکی از خادم‌ها به من گفت قبل از اینکه بروید می‌توانید از غذای حضرتی بخورید و سپس 2 فیش غذا برای من و دوستم داد. سر ظهر بود که دوستم را گم کردم و هر چه قدر به او زنگ زدم پاسخ نداد.

زمان گذشت تا اینکه بالاخره او را پیدا کردم. زمان پرواز گذشته بود و فقط تصمیم گرفتیم غذایمان را بخوریم. در بین راه، دوستم یکی از دوستانش را دید؛ می‌گفت که بیش از 15 سال است او را ندیده است. در زمانی که با همدیگر مکالمه می‌کردند ناگهان متوجه شد که دخترش به شدت بیمار شده و پزشکان او را جواب کردند. آن دوستش تعریف می‌کرد که دخترم ازم درخواست کرد تا به حرم امام رضا ببرمش تا شاید حال دلش کمی بهتر شود. ادامه داد و گفت که 2 روز است در حرم می‌گردیم تا شاید بتوانیم یک غذای متبرک حضرتی پیدا کنیم و به نیت شفا بخوریم. فیش‌ها را در دست‌مان نگاه کردیم و گفتیم اینها برای شماست. به نظرم در تاخیر و گم شدن‌شان هم حساب و کتابی است که اصلا ما متوجه نمی‌شویم.

محمدعلی بیابانی شاعر و مداح نام آشنای کشور در این جلسه 2 شعر خواند.

خود ظلمتیم، اگرچه سپیدیم با شما                                 
یأسیم اگر ، سراسر امیدیم با شما

مست اجابتند دعاها کنارتان                                             
ما حاجت نداده ندیدیم با شما

وقتی تو را به قاب احادیث دیده‌ایم
جز وصف فاطمه نشنیدیم با شما

در قاب عکس خالی آن قبر گمشده                                    
تصویری از بهشت کشیدیم با شما

پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم                                  
یعنی که تا مدینه رسیدیم با شما

امشب که عشق می‌پرد از کنج سینه‌ام
در محضر تو زائر شهر مدینه‌ام

***

به خود گفتند پیمان عداوت بسته خواهد شد
و با این عقده دستان ولایت بسته خواهد شد

خیال خام‌شان این بود اگر در را بسوزانند
به روی خلق دیگر باب رحمت بسته خواهد شد

دری که شأن آن “لا تقنطوا من رحمة الله” است
به رأفت باز می‌گردد به غفلت بسته خواهد شد

زمین افتاد بین کوچه بانویی که در محشر
به یک نیمه نگاهش بار خلقت بسته خواهد شد

نمی‌دانست میخ در چه زخمی را به پهلو زد
که در شام غریبان هم به زحمت بسته خواهد شد

گره می‌زد به دست مرتضی و خوب می‌دانست
که چشم بخت عالم تا قیامت بسته خواهد شد

علی مامور بر صبر است، بی پروا بزن قنفذ!
که در این کوچه حتی دست غیرت بسته خواهد شد

فدای چشم‌های نیمه‌بازی که در این ایام
به ندرت باز می‌گردد به سرعت بسته خواهد شد

اگر بستند دستان علی را بین آن کوچه
دو دست دخترش هم در اسارت بسته خواهد شد

قاسم صرافان شاعر پایانی بود که برای شعرخوانی در عصر شعر «بانوی کرامت» دعوت شد.

شاعرم؛ مثل همیشه، با قلم، در می‌زنم
در بهشتم؛ چون قلم، در وصف مادر می‌زنم

هر شب قدرم، پُر از تقدیر صبحی روشن است
تا دم از آن نامِ با قرآن برابر می‌زنم

مومنم؛ ایمان من، از شوق تسبیحات توست
من به یاد تو، دم از الله اکبر می‌زنم

تا به دست آرم دلت را، از نجف دُر می‌خرم
نقش دُر را مثل دل، با نام حیدر می‌زنم

از لحد پر می‌کشم، تا می‌رسی دامن کشان
یاعلی گویان، قدم بر خاک محشر می‌زنم

من بهشتی هم که باشم، قصر می‌خواهم چه کار
می‌روم چادر کنار حوض کوثر می‌زنم

ناله‌ی دلتنگی‌ام را، آه مادر! سال‌هاست
می‌روم قم، در میان صحن دختر می‌زنم

شاعرم، این است فرقم با یتیم و با اسیر
من فقیری با وقارم، با قلم، در می‌زنم

**

قصه عشق آخری دارد، عاشقی روی دیگری دارد

ریشه عشق اگر چه افلاکی است، گاه در بند چادری خاکی است

گاه فرمان دهد زمین بخوری، سیلی از دست بدترین بخوری

بین دیوار و در اسیر شوی، سر هجده بهار پیر شوی

عشق بازوی پر ورم دارد، عشق بانوی بی‌حرم دارد

گاه فرمان دهد که پرپر شو، جان حیدر! فدای حیدر شو

آه زهرا ! بگو علی چه کند؟، مرد جنگ است او، ولی چه کند؟

در بخش پایانی این مراسم، محمدعلی بیابانی مداحی کرد و هم‌چنین گروه موسیقی مازرون به اجرای موسیقی سنتی در سوگ وفات حضرت معصومه پرداخت.

انتهای پیام/

عصر شعر آیینی بانوی کرامتشعر خوانی قاسم صرافان در عصر شعر آیینی بانوی کرامتشعر خوانی قاسم صرافان در عصر شعر آیینی بانوی کرامتشعر خوانی قاسم صرافان در عصر شعر آیینی بانوی کرامتمداحی محمدعلی بیابانی در عصر شعر آیینی بانوی کرامتشعر خوانی فاطمه نانی زاد در عصر شعر آیینی بانوی کرامتعصر شعر آیینی بانوی کرامتعصر شعر آیینی بانوی کرامتعصر شعر آیینی بانوی کرامتشعر خوانی هادی جانفدا در عصر شعر آیینی بانوی کرامتشعر خوانی هادی جانفدا در عصر شعر آیینی بانوی کرامتعصر شعر آیینی بانوی کرامتهادی جانفدا در عصر شعر آیینی بانوی کرامتهادی جانفدا در عصر شعر آیینی بانوی کرامتعصر شعر آیینی بانوی کرامتعصر شعر آیینی بانوی کرامتعصر شعر آیینی بانوی کرامت

منبع: تسنیم

کلیدواژه: شعر شعر آیینی حضرت معصومه س شعر شعر آیینی حضرت معصومه س وفات حضرت معصومه بسته خواهد شد قاسم صرافان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۰۱۰۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

موسی عصمتی؛ شاعر روشندل: رسانه ملی با «سرزمین شعر» حرکت نویی را آغاز کرد

 شعر عصمتی که در وصف پدر کارگرش سروده شده بود،‌ از همان قسمت آغازین برنامه سرزمین شعر مورد توجه مردم قرار گرفت و تا هم‌اکنون بارها و بارها در صفحات مختلف مجازی بازنشر شده است. به بهانه اتمام مسابقه سرزمین شعر از قاب شبکه چهارم تلویزیون و استقبال از شعر این شاعر با او گفت‌وگویی ترتیب دادیم تا درباره تجربه سرزمین شعر با او گپ و گفت کنیم.

نظرتان درباره برنامه سرزمین شعر چیست؟

من فکر می‌کنم سرزمین شعر یک اتفاق مبارک نه فقط برای ایران، بلکه برای جامعه فارسی‌زبانان بود. چون شاعرانی که توسط سرگروه‌ها انتخاب شده بودند و با هم رقابت می‌کردند،‌ فقط شامل جغرافیای ایران نمی‌شد. در این برنامه ما دوستان افغانستانی داشتیم که شعرهای بسیار خوبی هم خواندند. از این جهت فکر می‌کنم سرزمین شعر اتفاق مثبتی در جغرافیای زبان فارسی بود و بینندگان زیادی هم در میان فارسی‌زبانان داشت. در کنار بازتاب مردمی و بازخوردی که بین مردم داشت، دیگر کار ارزشمند این برنامه آوردن شعر به رسانه و آشتی دوباره رسانه با شعر بود. البته رسانه قبلا هم به شعر می‌پرداخت ولی به این اندازه و وسعت و جدیت اتفاق نیفتاده بود. ضمن اینکه توجه به رأی و نظر مردم، واقعا اتفاق مهمی بود. اینکه مردم شعرها را بشنوند و خودشان آنها را داوری کنند، در حوزه شعر اتفاق نیفتاده بود. مردم شعرها را می‌شنیدند، فکر می‌کردند، به شعرها و شاعران‌شان امتیاز می‌دادند و می‌دیدند که نظرشان با داور یکی است یا نه؟ چه بسا نوجوان‌ها و جوان‌هایی که با دیدن سرزمین شعر و شرکت در مسابقه مردمی و فرستادن رأی و نظرشان، نگاه جدی‌تری به شعر پیدا کردند و خودشان هم وارد فضای شعر شدند.

شعر شما در شبکه‌های اجتماعی مورد اقبال واقع شد، چه بازخوردهایی دریافت کردید؟

بازخوردها واقعا خیلی زیاد بود. در جمع شاعران مورد لطف قرار می‌گرفتم و بسیاری نیز با تماس‌ها و پیام‌های شخصی به من ابراز لطف می‌کردند. مخصوصا که این شعر درباره پدرم بود و شنیدنش برای خیلی‌ها خوشایند بود. این شعر هم درباره پدر بود، هم درباره کارگر و کارگری و هم درباره مسائل اجتماعی. از زاویه متفاوتی به کارگر و پدر و زندگی اجتماعی پرداخته بود و این برای مردم خیلی جذاب بود. به همین خاطر اظهار لطف‌های فراوانی دریافت کردم و برای خودم هم جالب بود که نسبت به شعرهای دیگرم تا این حد مورد توجه قرار بگیرد. می‌توانم بگویم پیش از این سابقه نداشته است که شعر من تا این حد شنیده شود.

شما سال‌ها است که شعر می‌گویید؛ شاید بیش از بیست سال. یعنی پیش از سرزمین شعر نشده بود که شعرتان با چنین اقبالی در میان مخاطبان مواجه شود؟

واقعا تا به حال سابقه نداشته است که یکی از اشعار من تا این حد دیده و شنیده شود. سرزمین شعر در این اتفاق نقش اصلی را داشت و واقعا به شنیدن شدن شعرها کمک کرد. من این شعر را چهار سال پیش سروده بودم ولی تا حالا اینقدر دیده نشده بود. در بعضی شب شعرها و مراسم‌ها خوانده شده بود ولی بازخوردهای محدودی داشت. وقتی که مقیاس شنوندگان وسیع می‌شود،‌ طبیعتا بازخوردها هم زیاد می‌شود. سرزمین شعر همان قابی بود که توانست شعر را دوباره به دل مردم ببرد. هم مخاطب از شنیدن شعرهای تازه و معاصر زبان فارسی لذت برد و هم شاعران فرصتی یافتند برای اینکه شعرشان را به گوش مردم برسانند. در حالی که تیراژ کتاب‌های شعر به پانصد تا و هزار تا رسیده و همان‌ها هم اغلب در گوشه کتاب‌خانه‌ها و فروشگاه‌ها خاک می‌خورند، شعرهایی که در سرزمین شعر خوانده شدند صدها هزار بار فقط در شبکه‌های اجتماعی دیده شدند. این جدا از مخاطب خود تلویزیون است که طبیعتا تعداد نامشخص و زیادی دارد. به خاطر همین من فکر می‌کنم رسانه ملی با سرزمین شعر یک حرکت نو را شروع کرد و یک گام رو به جلو برداشت که قطعا با تداوم این برنامه‌ها روی آینده شعری جامعه فارسی‌زبانان هم تأثرات زیادی خواهد داشت.

شما معلم هستید و دانش‌آموزان‌تان هم نابینا هستند. حضورتان در سرزمین شعر بین شاگردها هم بازخوردی داشت؟

بله آنها هم شنیده بودند. همین امروز من کلاس داشتم و جالب اینکه اولین حضورم در این کلاس بود. وقتی وارد شدم و با بچه‌ها آشنا شدم، از من اجازه خواستند که این شعر را سر کلاس پخش کنند. فیلم شعرخوانی را توی فلش داشتند و همان‌جا در کلاس شعرخوانی را پخش کردند. می‌گفتند که ما این شعرخوانی را بارها و بارها در فضای مجازی شنیده‌ایم و ارتباط خوبی با آن برقرار کرده بودند. با توجه به اینکه تعدادی از این بچه‌ها شهرستانی هستند، برایم جالب بود که این شعر حتی در کانال‌های مجازی شهرهای خودشان هم پخش شده بود. این نشان می‌دهد که یک برنامه خوب تا چه حد می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد و چطور همه مردم در شهرهای مختلف از آن استفاده می‌کنند.

جالب است که حتی بچه‌های نابینا هم سرزمین شعر را دیده و شنیده‌اند. یعنی مخاطبان این برنامه بسیار گسترده و متنوع بوده است.

بله. این شعر در جامعه نابینا هم به خوبی شنیده شده بود. اتفاقا جامعه نابینایان با رسانه، رادیو و تلویزیون، بیشتر ارتباط دارند. بخشی از تلویزیون شنیداری است و رادیو هم که همیشه مونس نابینایان بوده است. در صفحات مجازی و پیام‌رسان‌های مختلف هم با استفاده از نرم‌افزارهای صفحه‌خوان، این شعر را شنیده بودند. حتی می‌توانم بگویم نابینایان زودتر از افراد عادی با سرزمین شعر ارتباط برقرار کرده بودند. چون نابینایان ارتباط بیشتری با رسانه دارند، زودتر از سایر مردم جذب سرزمین شعر شده بودند.

می‌شود گفت که صداوسیما پیش از سرزمین شعر، در حوزه شعر و ادبیات و برنامه‌سازی برای در این حوزه‌ها، به جامعه نابینایان بی‌توجهی کرده است؟ این را از این جهت می‌پرسم که سر و کار جامعه نابینایان بیشتر از متن، با صدا است.

بالاخره شعر قبل از این هم به شکل‌های مختلف، مثل برنامه مشاعره، در تلویزیون بود. گاهی اگر شب شعری را بازتاب می‌داد، آنها هم می‌شنیدند. مشخصا نمی‌توانم بگویم صداوسیما کوتاهی کرده است. ما الآن اطلاع داریم که برنامه «شش نقطه» در شبکه استانی تهران برای بچه‌های نابینا پخش می‌شود و استقبال خوبی هم از آن شده است. منتها صداوسیما با سرزمین شعر کمک بیشتری کرد به پاشاندن بذر شعر و ادب در دل مردم و به تبع آن در دل جامعه نابینایان. قابل انکار نیست که در عصر جدید شعر حضور کمتری در میان مردم دارد و هنرها و جذابیت‌های دیگر جای شعر را تا حدودی پر کرده‌اند. این در حالی است که قبلا شعر همه چیز مردم بود؛ یعنی هم رسانه بود، هم داستان بود، هم سینما بود، هم آموزش و پرورش بود. بزرگ خانواده شاهنامه را می‌آورد، بچه‌ها آن را می‌شنیدند و انگار یک سریال تاریخی را در خانه خودشان تجربه می‌کردند. شعر پیش از این همه جلوه‌های زندگی مدرن را به خانواده‌های ایرانی می‌برد، ولی الآن با توجه به پیشرفت صنعت و دغدغه‌هایی که هست، مردم کمتر فرصت پیدا می‌کنند که مطالعه کنند و شاید آن حوصله و وقت گذشته را نداشته باشند. به همین خاطر تلویزیون راحت‌تر می‌تواند شعر را به خانه‌های مردم بیاورد. کاری که سرزمین شعر انجام داد و این اتفاق مبارک و بزرگی را رقم زد. من فکر می‌کنم سرزمین شعر می‌تواند در قشر نوجوان و دانش‌آموز ما بسیار موثر باشد. همانطور که دانش‌آموزان من تکه‌های این برنامه را دیده بودند و برایشان جالب بود،‌ چه بسا کسانی باشند که احساس کنند استعداد شعر را دارند و بعد از سرزمین شعر به نوشتن رو بیاورند.

به عنوان سوال آخر، به نظرسنجی و آرای مردمی بازگردیم. از شما در قسمت آخر سرزمین شعر به عنوان برگزیده مردمی این مسابقه تقدیر شد. به نظرتان این اتفاق چقدر به نزدیک شدن مردم و شعر کمک خواهد کرد؟

بله. با توجه به بازدید گسترده‌ای که شعر من داشت و ارتباط خیلی خوبی که مخاطب با این شعر برقرار کرد، توانستم جایزه مردمی سرزمین شعر را کسب کنم و خوشحالم که شعرم مورد توجه مردم قرار گرفته است. پیشتر گفتم که داوری مردم و دخالت آنان در انتخاب شاعر برگزیده، اتفاق خیلی خوبی بود. این اتفاق باعث شد کسانی که پای تلویزیون می‌نشینند با معیارهای خاص خودشان شعرها را بسنجد و به موازات داوران آنها هم شاعران مورد نظر خودشان را انتخاب کنند. فکر می‌کنم این اتفاق در فصل‌های بعدی سرزمین شعر رونق بیشتری خواهد داشت و اتفاقات بهتری هم خواهد افتاد. آرای مردمی به شاعران کمک می‌کند که بدانند سلیقه و ذائقه مردم چه حال و هوایی دارد و اگر بخواهند شعرشان مورد توجه مردم هم قرار بگیرد، چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد. یعنی هم سلیقه ادبی مردم را بالاتر خواهد برد، هم به شاعران نکات و درس‌هایی خواهد آموخت.

دیگر خبرها

  • جشن تکلیف ۵ هزار دختر در حرم بانوی کرامت برگزار می‌شود
  • ویژه برنامه‌های روز اول دهه کرامت در حرم حضرت معصومه(س)
  • جـشن خیلی دخـترونه «المـاس سـرخ» برگزار می‌شود
  • حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) آذین‌بندی شد
  • از حاشیه بیمارستانی خواننده پاپ تا انتشار آلبوم آقای شاعر!
  • طرح «نذر سلامت» در استان سمنان برگزار می‌شود
  • اتاق عقد حرم حضرت معصومه(س) آماده میزبانی از زوج‌های جوان شد
  • استقبال قمی ها ازرییس جمهور درمسیر چهاراه شهدا تا حرم بانوی کرامت
  • موسی عصمتی؛ شاعر روشندل: رسانه ملی با «سرزمین شعر» حرکت نویی را آغاز کرد
  • خاطره بامزه آقا رشید از حرم امام رضا (ع) (فیلم)